loading...
قرآن کتاب آسمانی
رضا خرمی بازدید : 18 جمعه 09 اسفند 1392 نظرات (0)

 تـجويد قـــرآن

 

سطح 1

 

        (دوره مقدماتي)

 

نويسنده: محي الدين مرادي

 

 


قرآن

«قرآن کلام خداي مي‌باشد که جبريل(ع) بر حضرت محمّد (ص) فرود آورده است.»

«همانا اين قرآن به استوارترين راه هدايت مي‌کند، و اهل ايمان را که نکوکاري مي‌کنند به ثوابي بزرگ مژده مي‌دهد. البته براي کساني که به عالم ديگر ايمان نمي‌آورند عذابي دردناک آماده ساخته‌ايم.»

                                                                                                 

«کتابي بر تو فرستاديم؛ تا مردم را از تاريکي ها [اي کفر و ناداني] بيرون آوري و به جهان نور رساني.»

                                                                                                 

«قرآن را بر تو فرستاديم در حالي که بيانگر هر چيز و مسلمانان را هدايت و رحمت و مژده است.»

 


فهرست

 

آغاز تلاوت... 2

وقف و ابتداء. 2

نحوه ابتداء به همزه وصل.. 3

نحوه تشخيص حرکت همزه وصل در ابتداء به کلمات... 3

علائم وقف... 4

ترتيل قرآن وروشهاي سه گانه. 5

حروف عربي  «عبارتند 28 حروف»6

تلفظ 10 حرف ويژه6

صفات حروف... 9

صفت قلقلة _ لين.. 10

تغليظ و ترقيق حرف «ل»12

تفخيم و ترقيق حرف «ر»12

باب ادغام. 14

احکام نون ساکنه وتنوين.. 15

احکام«ميم»ساکنه. 18

احکام مدّ و قصر. 19

موارد سکت درقرآن. 21

 

 

 

 


 

آغاز تلاوت

إِستِعَاذَة  (أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجِيمِ).

پناه مي برم به خداوند از شر شيطان رانده شده.

 

بَسمَلَة  (بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِيم).

به نام خداوند بخشنده ومهربان.

وقف و ابتداء

طريق وقف بر آخر کلمات به دو روش صورت مي گيرد:

1-وقف ابدال

 (تبديل کردن) حرف آخر کلمه به هنگام وقف به حرف ديگري تبديل شود.

وقف ابدال دومورد دارد:

الف" وقتي آخر کلمه تاء گرد(ة) قرار دارد،در وقف به «هاء ساکنه»تبديل مي شود.

مثال: (رَحْمَةً __ رَحْمَهْ) ، (الصَّلَوةُ __ الصَّلَوةْ) ، (التَّوْريهُ __ التَّوْريهْ).

ب" در کلماتي که به تنوين نصب(-ً) ختم شده اند، در وقف تبديل به الف مدّي مي شود.

مثال: (حِساباً __ حِسابا) ، (غَفُوراً __ غَفُورا) ، (هُدي __ هُدي) ، (ماءً __ ماء).

2- وقف اسکان

(ساکن نمودن) حرف آخر بقيه کلمات«غير از موارد ابدال» با هر حرکتي در هنگام وقف ساکن مي گردد.

مثال:  (کُتُبِ __ کُتُبْ) ، (يَوْمُ __ يَوْمْ) ، (هُوَ __ هُوْ) ، (مَقاعِدَ __ مَقاعِدْ).

 

نحوه ابتداء به همزه وصل

همزه وصل يک نوع الف است که جهت ابتداء به چنين کلماتي به کار مي رود.

بر بالي همزه وصل يک علامت صادکوچک¹) ) ديده مي شود.

(إِنَّ اللهَ اشْتَري __ اِشْتَري) ، (أَلَّذينَ اتَّخَذُوا __ اِتَّخَذُوا) ، (رَبِّ انْصُرْنِي __ اُنْصُرْني).

در قرآن براي همزه وصل علامت حرکت(فتحه-کسره-ضمه) نمي گذارد بايد خودبگذارد.

نحوه تشخيص حرکت همزه وصل در ابتداء به کلمات

همزه وصل در آغاز هر سه نوع کلمه عرب(حرف-اسم-فعل) مي آيد.

1- حرف" در قرآن تنها کلمه که «حذف» محسوب مي شود وهمزه وصل مي گيرد، «حرف تعريف» (الف ولام) مي باشد. اين همزه در صورت ابتداء مفتوح است.

مثال: عاقِبَةُ الدَّارِ ____   اَلدَّاِر           تُدْرِکَ الْقَمَرَ ____   اَلْقَمَرَ 

2- اسم" همزه وصلي که بر سر اسم ها بيايد در صورت ابتداء مکسور خواهد بود. مثال:

مَسيحُ آبْنُ مَرْيَمَ(آِبْنَ)-مَرْيَمَ آبنَتَ عِمْرانَ(آِبْنَتَ)-اَبُوکِ آمْرَءَ(اِمْرَءَ)-ثانِي آثْنَيْنِ(آِثْنَيْنِ ، آِثْنَتَيْنِ)-مِنْهُ آثْنَتا(آِثْنَتا).

3- فعل"بقيه کلمات داراي همزه وصل در قرآن،فعل هستند. پس از همزه وصل فعل «اولين حرف متحرک» رانگاه مي کنيم، اگر مفتوح يامکسور بود، همزه وصل ما «مکسور» است واگر حرف مزبور مضموم بود، همزه وصل نيز«مضموم» خواهد بود. (در فعل همزه وصل مفتوح نداريم)                  مثال: (فَقَدِ آهْتَدَوْا __ اِهْتَدَوْا)-(رَبَّنَا آغْفِرْلَنَا __ اِغْفِرْلَنَا)-(رَبِّ آنْصُرْنِي __ اُنْصُرْنِي).

 

علائم وقف

(م):وقف لازم - وقف الزامي است ودر صورت وصل احتمال تغيير مفهوم جمله زياد است.

(ط): وقف مطلق - تأکيد مي شود وقف کنيد.چون موضوع مورد بحث تمام است.

(ج): وقف جائز- هم مي توان وقف کرد وهم مي توان وصل نمود.

(ز): وقف مُجَوَّز _ مانند وقف جائز است.البته وصل آن بهتر است.

(ص): وقف مُرَخَّص _ به خاطر طولاني بودن جمله وکمبود نفس رخصت داده مي شود وقف کنيد وسپس از کلمه بعد ابتدا نمائيد.

(لا): وقف ممنوع! _ نبايد وقف کرد. اگر بطور اضطراري مجبور شديد وقف کنيد حتماً برگرديد ومجدداً وصل نمائيد.

(قلي): وقف بهتر از وصل است.

(صلي):وصل از وقف بهتر است.

(...   ...):وقف مُعانَقَة _ اين دو مجموعه سه نقطه اگر بر روي دو کلمه نزديک به هم قرار داده شود، به اين معني که در صورت وقف بر هريک از آنه بر ديگري نمي توان وقف کرد.مثال:دربقره آيه2.

 

ترتيل قرآن وروشهاي سه گانه

ترتيل" تلاوت حروف وکلمات قرآن به صورت «صحيح» و«شمرده» وهمراه با«تدبّر» درمعاني آيات.

ترتيل قرآن از لحاظ سرعت به سه روش صورت مي گيرد:

1- قرائت به روش تحقيق ((خواندن قرآن با سرعت کم و دقت زياد)) اين روش درامر آموزش قرائت استفاده نمود.«از اين روش قرائت در مجالس ومحافل بکار مي رود».

2- قرآئت به روش تدوير ((خواندن قرآن با سرعت متوسط)) اين روشي است که در ميان مردم به روش ترتيل مشهور است.«تلاوت يک جزء از قرآن به اين روش حدود يک ساعت به طول مي انجامد».

3- قرائت به روش تدحير(حَدْر) ((تلاوت با سرعت زياد)) اين روش براي تلاوت هر چه بيشتر آيات قرآن وکسب ثواب افزون تر استفاده مي شود.«از اين روش در نماز خوانده مي شود».

 

حروف عربي  «عبارتند 28 حروف»

الف _ باء _ تاء _ ثاء _ جيم _ حاء _ خاء _ دال _ ذال _ راء _ زاء(زاي) _ سين _ شين _ صاد ضاد _ طاء _ ظاء _ عين _ غين _ فاء _ قاف _ کاف _ لام _ ميم _ نون _ واو _ هاء _ ياء.

آنگاه اولين حرف «الف» را به دو نوع تقسيم مي کنند:

 1- الف مدّي( 1 ) مثال : قالَ _ هذا _ يَري

2- الف غيرمدّي (همزه (ء) مثال :يَشَأ _ يُبدِئُ _ مُؤمِنٌ.

 

تلفظ 10 حرف ويژه

در بين 28 حرف زبان عربي فقط 10 حرف از آنها تلفظ شان با زبان فارسي متفاوت است.

اين حروف دهگانه عبارتند:   «ث _ ح _ ذ _ ص _ ض _ ط _ ظ _ ع _ غ _ و».

حرف «ث» :اين حرف را بايد به اصطلاح (نوک زباني) ونازک وکم حجم تلفظ کرد (مانند کودکي که نوک زباني صحبت مي کند) يعني در حالي که نوک زبان با دندان هاي جلو در آرواره بالا تماس دارد هوا را بيرون دميم(فشار نوک زبان بر دندان ها زياد نباشد).

حرف (ث) بدون اين که صداي «صوت»از آن شنيده شود تلفظ مي گردد.

مثال: ثَوابَ _ ثَقُلَتْ _ ثَلاثُ _ ثُلُثُ _ ثابِتٌ _ مَثُوبَةً _ ثُبُوراً _ جاثِيَةً _ ثَلاثُونَ _ يُثْبِتُ .

حرف «ح» :حرف (حاء) با گرفتگي خاصي در حلق ايجاد مي شود.مانند کسي که بخواهد مثلاً پوست تخمه اي را که در حلق گير کرده با فشار هوا خارج کند.

مثال: اَلْحَمْدُ _ مَحَبَّةً _ حاجِزاً _ حُسناً _ حُنَفاءَ _ يُحُولُ _ دُحُوراً _ حِبَالُهُم _ اَلرِّياحْ (در وقف).

حرف «ذ» : حرف (ذال) عيناً مانند حرف (ثاء) از تماس نوک زبان ودندان هاي بالا وبا صداي نازک و(کم حجم) تلفظ مي گردد(مهّم).(فشار نوک زبان بر دندان ها زياد نباشد).

مثال: ذَهَبَ _ تَذَرُ _ نَبَذَ _ نُذُرِ _ اَلذُّنُوبَ _ ذُوقُوا _ اَذِلَّةً _ اُذْکُرُوا _ ذي قُوَّةٍ _ يَومَئِذْ (در وقف).

حرف «ص» : حرف (صاد) مانند(س) تلفظ مي شود" فقط به همراه آن صدا پر حجم ودرشت مي گردد (سين مُفَخَّم).براي اين کار گلو را پرحجم کنيد.به اصطلاح عاميانه باد درگلو بيندازيد.

تأکيد مي شود که هنگام تلفظ (ص) نبايد صداي سوت شديد شنيده شود.

مثال: صَدَقَ _ صَلَحَ _ قَصَصَ _ صُورَةٍ _ اَلصُّلحُ _ اِصْراً _ نَصُوحاً _ يَفْصِلُ _ مَحِيصْ (در وقف).

حرف «ض» :حرف (ضاد) از تماس کناره زبان با دندان هاي آسياي بالا (از هر طرف که مقدور باشد) وبا صداي پرحجم ودرشت تلفظ مي شود.

مثال: ضَرَبَ _ ضَعْفٍ _ وَضَعَها _ مَغْضُوبِ _ ضُعَفاءُ _ ضامِرً _ يَسْتَضْعِفُ _ مَرِيضْ (در وقف ).

حرف «ط» :حرف (طاء) مانند حرف (ت) تلفظ مي شود با اين تفاوت که صداي آن درشت وپرحجم مي باشد (تاء مُفَخَّم). حرف (ط) قوي ترين حرف زبان عرب مي باشد.

مثال: طَيِّبَةً _ طَبَقاً _ لِلطَّاغينَ _ يَطْهُرْنَ _ يَطُوفُ _ طِفْلاً _ صِراطِي _ طُوبي _ مُحِيطْ (در وقف).

حرف «ظ» :اين حرف دقيقاً مانند حرف (ذ) از تماس نوک زبان وسر دندان هاي جلو آرواره بالا ايجاد مي شود " با اين تفاوت که صدا در حرف (ظاء) درشت وپرحجم مي گردد (ذال مفخّم).

با دقت کرد که هوا با فشار زياد در مخرج دميده نشود.

مثال: ظَلَمَ _ اَعْظَمَ _ ظُلُماتٍ _ اَلظُّنُونا _ اَظُنُّ _ تُوعَظُونَ _ يُظهِرَ _ ظَهَرَ _ غَلِيظْ (در وقف).

حرف «ع» :اين حرف از ميان حلق وبه صورت نرم تلفظ مي شود وگويي صدا (کش) مي آيد (البته اين به معناي افراط در ندمي حرف نيست). حرف (ع) مفخّم وپرحجم اداء نشود.

مثال: عَلِمَ _ مُعَلَُّمٌ _ اَلعَالَمينَ _ مَعايِشَ _ تَعُدُّوا _ عُتُلٍّ _ ماعُونَ _ يَعْرِفُونَ _ السَّميعْ (در وقف).

حرف «غ» :حرف (غين) از همان محل تلفظ حرف (خاء) يعني از ناحيه حلق تلفظ شده ولي صداي آن نرم وکشيده ودنباله دار است وحالت خراش وخشونت حرف (خاء) راندارد. صداي (غ) را مي توانيم هنگامي که مقداري آب در گلو (غرغره) مي کنيم،بشنويم. صداي (غ) بايد درشت وچرحجم باشد.

مثال: غَيْرِ _ غَضَبٌ _ اَلْغَرُورَ _ اَلْغافِرينَ _ يَغُلَّ _ غُصَّةٍ _ يَغُوصُونَ _ يُغنِهِمُ _ غَيْرباغْ (در وقف).

حرف «و» :براي تلفظ (واو) نبايد مثل صداي فارسي آن دندان هاي بالا با لب پايين مماس گردد : بلکه در اداء اين حرف لب ها به حالت (غنچه) درمي آيد وصداي (و) از ميان دولب خارج مي شود.

بايد دقت کرد که حرف واو کم حجم و نازک اداء شود.

مثال: وَرَدَ _ اَلْوَقُودِ _ لَوَّوْا _ وُجُوهٌ _ وُورِي _ مَوْرُودُ _ اوَوْا وَ نَصَرُوا _ بَلَوْناهُمْ (در وقف).

صفات حروف

صفت استلاء«برتري طلبي _ ميل به بلندي»

ودر اصطلاح تجويد (ميل ريشه زبان به سوي سقف دهان در هنگام تلفظ حرف).

در اثر اين صفت حرف حالت پرحجم و درشتي به خود مي گيرد که به اين حالت (تفخيم) مي گويند.

حروف استعلاء بايد با صداي پرحجم ودرشت تلفظ شوند

حروف استعلاء هفت حرفند: «ص _ ض _ ط _ ظ _ خ _ غ _ ق» چهار حرف اول از سه حرف باقي مانده درشت تر وقوي ترند.

صفت استفال  «پائين آمدن _ پست شدن»

ودر اصطلاح تجويد (پائين آمدن ريشه زبان و دور شدن آن از کام بالا).

در اثر اين صفت حروف به حالت (ترقيق) يعني با صداي نازک وکم حجم تلفظ مي شود.

بغير از حروف استعلاء ، بقيه حروف داراي صفت استفال هستند.بايد دقت کرد که درشتي حروف استعلاء در کلمات بر تلفظ حروف استفال قبل وبعد آنها تأثير نگذارد.(مهّم)

 

صفت قلقلة _ لين

صفت «قَلْقَلَة» به معناي «اضطراب_بي قراري_تکان خوردن» در تجويد:(حرکت مختصر حروف ساکن)

صفت قلقلة مخصوص 5حرف (ق _ ط _ ب _ ج _ د) مي باشد در عبارت«قُطْبُ جَدّ» جمع شده.

اين حروف هر گاه ساکن شوند چه در وسط کلمه وچه در آخر (هنگام وقف) قلقلة مي گيرند.

دونکته مهّم

1-بايد دقت کرد که قلقلة به حرکت کامل (فتحه وکسره وضمه) تبديل نگردد.

2-در 23 حرف باقي بايد کمال دقت را بنمائيد که در موقع سکون به هيچ وجه قلقله نگيرند.

مثال قلقلة:

 ق:   (اَقْبَلَ _ طَارِقْ _ نَقْتَبِسْ _ بِالْحَقّْ)

ط:   (اَطْرَافَ _ يَفْرُطْ _ نُطْعِمُ _ صِرَاطْ)

ب:   (اَبْرَمُوا _ يَبْسُطُ _ حُسَابْ _ وَتَبّْ)

ج:   (اَجْرَمُوا _ اَجْراً _ مَعَارِجْ _ بِآلْحَجّْ)

د:    (اَدْبَرَ _ اَرَدْنا _ حَمِيدْ _ حَادّْ).

صفت «لين» به معناي «نرمي _ ضدخشونت» و در تجويد(به نرمي ادا شدن حرف). اين صفت مخصوص دوحرف (واو ساکنه ماقبل، مفتوح و ياء ساکنه ماقبل، مفتوح)است. ( --َِ- وْ ، --َِ- ي ).

مثال: (خَوْفٍ _ قَوْمُ _ يَوْماً _ لَبَغَوْا _ عَصَوْا _ بَيْتٍ _ اِلَيْکَ _ شَيءٌ _ اِبْنَي _ اِثْنَي).

 

«تفخيم»  در تجويد يعني : (درشت پرحجم تلفظ کردن حرف). کلمه «تلغيظ» هم در تجويد به معناي تفخيم است ولي فقط در مورد پرحجمي حرف (ل) به کار رفته است.

«ترقيق»  در تجويد يعني : (نازک وکم حجم تلفظ کردن حرف). در تجويد قرآن، هرجا که حرف درشت تلفظ شود، درواقع «تفخيم» گشته وهر جا نازک اداء گردد «ترقيق» شده است.

 

به درشت وپرحجم تلفظ شدن «ل» به جاي «تغليظ» گويند هر دو يک مفهوم دارند.

در لفظ جلاله(در کلمه الله) اگر ماقبل حرف «ل» آن فتحه يا ضمّه بيايد، لام تغليظ مي شود واگر ماقبل آن کسره واقع شود، ترقيق مي گردد.

مثال تغليظ لام = هُوَ اللهُ _ اِنَّ اللهَ _ نَصْرُاللهِ _ رَسُولُ اللهِ _ عَلَّمَهُ اللهُ _ اَرِنَا اللهَ _ وَاتَّقُوا اللهَ .

مثال ترقيق لام = بِسْمِ اللهِ _ فِي اللهِ _ سَبِيلِ اللهِ _ يَجِدِ اللهِ _ عَليْهِ اللهُ _ عِنْدِ اللهِ _ قُلِ اللهُ .

در ساير کلمات (غير از الله) حرف لام بدون استثنا «ترقيق» مي شود(مهّم).

 

اگر حرف «راء» حرکت داشته باشد نيازي به توجه به حروف ماقبل ومابعد آن نيست.

اگر «راء» ساکن بود به ما قبل آن نگاه مي کنيم اگر ما قبل آن هم ساکن بود باز به ماقبل ساکن نگاه مي کنيم که حرکت دارد واز آن کمک مي گيريم.

موارد «تفخيم» راء :

1- راء مفتوح و مضموم. رَحْمنُ _ رُحَماءُ _ نُرَدُّ _ رُزِقَ _ اَرُّوحُ.

2- راء ساکنه ماقبل، مفتوح ومضموم. يَرْضي _ اَلْقُرْانُ _ اَرْسَلَ _ دُسُرْ _ فَاهْجُرْ.

3- راء ساکنه ماقبل، ساکن ماقبل، مفتوح ومضموم. عَشْرْ _ خَسْرْ _ وَالْفَجْرْ _ وَالْعَصْرْ.

4- راء ساکنه ماقبل، الف و واو مدّي (اين مورد را مي توان جزء مورد سوم دانست اما جهت سهولت فراگيري). نارْ _ نُورْ

5- راء ساکنه ماقبل، همزه وصل (اگر چه حرکت ماقبل راء، کسره باشد). رَبِّ ارْجِعُونِ _ آِرْجِعُونِ _ اِنِ آرْتَبْتُمْ.

6- راء ساکنه مابعد،حرف استعلاء (به شرطي که در يک کلمه باشنداگر چه حرکت ماقبل، کسره باشد) فِرْقَةٍ _ مِرْصَاداً

موارد «ترقيق» راء :

1- راء مکسور. رِجالٌ _ اَرِنا _ نُذُرِ _ لاَ تُدْرِکِهُ _ وَآسْتَغْفِرِ اللهِ.

2- راء ساکنه ماقبل، مکسور. فِرْعَوْنُ _ مَرْيَةٍ _ يَغْفِرْلَکُمْ _ يَوْمٌ عَسِرْ.

3- راء ساکنه ماقبل، ساکن ماقبل، مکسور. اَلسَّحْرْ _ اَلذِّکْرْ _ لِذي حِجْرْ _ بِهِ آلسِّحْرْ.

4- راء ساکنه ماقبل، ياء مدّي. قَديرْ _ يَسيرْ _ خَبيرْ _ نَذيرْ.

5- راء ساکنه ماقبل، ياء ساکنه (اگر چه ماقبل آن حرف مفتوح باشد) خَيْرْ _ غَيْرْ _ اَلسَّيْرْ _ بِآلْخَيْرْ.

«ادغام» در لغت يعني «ادخال _ داخل نمودن».

در تجويد عبارتست: (حذف حرف ساکن ومشدد نمودن حرف بعدي)

مثال: قُلْ لَهُمْ _ خوانده مي شود _ قُلَّهُمْ  ،

     قَدْ تَبَيَّنَ _ خوانده مي شود _ قَتَّبَيَّنَ

حرف ساکن حذف شده را «مِدْغَم» (ادغام شده) وحرف بعدي را که مشدد مي شود «مُدْغَمٌ فيه».

موارد ادغام در روايت حفص از عاصم

1- هر حرفي که ساکن باشد در مثل خودش ادغام مي شود مانند: قدْ دَّخَلُوا  ، 

2- بْ ___در م   مانند : آِرْکَبْ مَعَنا _خوانده مي شود_ آِرْکَمَّعَناَ

 اما ميم ساکنه در باء ادغام نمي شود.

3- (ت _ د _ ط) هر کدام ساکن باشد وديگري بعد آن واقع شود ادغام صورت مي گيرد

 مانند: اَثْقَلَتْ دَعَوَا اللهَ _ وَدَّتْ طائِفَةٌ _ قَدْ تَبَيَّنَ _ بَسَطْتَ.      

   4- (ث _ ذ _ ظ) هر کدام ساکن باشد وديگري بعد آن واقع شود ادغام صورت مي گيرد.

 مانند: يَلْهَثْ ذلِکَ _ اِذْ ظَلَمُوا

5- قْ ___در ک  مانند: اَلَمْ نَخْلُقْکُمْ.    

 6- لْ ___در ر  مانند: قُلْ رَبِّي

7- نْ ___در يَرْمَلُون حروف يرملون(ي _ ر _ م _ ل _ و _ ن) در غير موارد فوق به روايت(حفص از عاصم) ادغامي صورت نمي گيرد.

 

نون ساکنه يا تنوين با توجه به حرفي که بعد آن قرار مي گيرد، احکام چهار گانه نون ساکنه وتنوين:

1- اظهار

اظهار يعني «ظاهر کردن» ودر تجويد عبارتست: «اداء حرف از مخرجش».

هرگاه نون ساکنه قبل از (حرف شش گانه حلقي) واقع شود، اظهار مي گردد. يعني نون به صورت طبيعي واصلي خود وبدون هيچ گونه دخل وتصرف از مخرجش اداء مي شود.

حروف حلقي عبارتند: « ء _ ه _ ع _ ح _ غ _ خ »

مثال:          در يک کلمه          بين دو کلمه           با تنوين

ء _ ا :           يَنْأَوْنَ                مِنْ اَمْرِهِمْ             کُلٌّ امَنَ

ه :                مِنْهُمْ                  اِنْ هُوَ              فَرِيقاً هَري

ع :              اَنْعَمْتَ                مَنْ عَمِلَ            سَمِيعٌ عَلِيمٌ

ح :              تَنْحِتُونَ               فَمَنْ حَجَّ           حَکِيمٌ حَميدٌ

غ :            فَسَيُنْغِضُونَ              مِنْ غِلٍّ               قَوْلاً غَيْرَ 

خ :             اَلْمُنْخَنِقَةُ               مِنْ خَيْرٍ             حَکِيمٌ خَبِيرٌ 

 

2- ادغام

هرگاه نون ساکنه قبل از يکي از حروف «يَرْمَلوُن» يعني(ي – ر – م – ل – و- ن) واقع شود يعني نون ساکنه خوانده نمي شود وبه جاي آن حرف مذکور مشدد اداء مي شود.

بايد توجه کرد که ادغام نون ساکنه در چهار حرف «ي _ م _ و _ ن» همراه با«غُنّه» ودر دو حرف

« ل _ ر» بدون غنّه است. منظور از (غنه) اين است که در هنگام نون ساکنه در چهار حرف (ي _ م

و _ ن) صدا از بيني خارج مي شود و«کمي کشيدهمي شود» اّا در دو حرف (ل _ ر) ادغام بدون صداي غنّه بوده و کشش هم ندارد(مهّم)

مثال: ادغام با غنّه

{ «ي» :  مَنْ يَهْدي _  اِنْ يَسْرِقْ _ ايَةً يُعْرِضُوا

{ «م» :  مِنْ مالٍ _ وَمَنْ مَعَهُ _ قَرارٍمَکينِ

{«و» : مَنْ وُجِدَ _ مِنْ وَلِي _ يَوْمَئِذٍ وَاجِفَةٌ

{ «ن» : عَنْ نَفْسٍ _ اِنْ نَحْنُ _ شَيءٍ نُکُرٍ.

ادغام بدون غنُه

{ «ل» :  اِنْ لَبِثْتُمْ _ مِنْ لَدُنْکَ _ مَتاعاًلَکُمْ

{ «ر» :  مِنْ رَبِّکُمْ _ مِنْ رِباطِ _ مَثَلاً رَجُلاً.

 

3- اقلاب

اقلاب يعني «دگرگون کردن » ودر تجويد عبارتست: «تبديل کردن نون ساکن به ميم».

مثال: مِنْ بَعْدِ _ مِمْ بَعْدِ ، سَمِيعٌ بَصِيرٌ _ سَمِيعُ مْبَصِيرٌ ، اَنْبِئْهُمْ _ اَمْبِئْهُمْ ، اَمَداً بَعِيدًا _ اَمَداَ مْبَعِيدًا.

دقت کنيد که صداي «م» ايجاد شده بايد از فضاي بيني وبه همراه کشش اداء شود(غنّه).

4- اخفاء

اخفاء يعني «مخفي کردن» ودر تجويد عبارتست: «اداء نون ساکنه با حالتي بين اظهار وادغام».

نونه ساکنه نزد بقيه حروف(حروف مابقي)اخفاء مي گردد.در اين حالت نون از مخرج خود اداء نمي شود.

(يعني سر زبان به محل خروج نون نمي چسبد)بلکه فقط صداي آن از فضاي بيني خارج مي شود (غنّه) لذا کمي هم بايد کشيده شود و سپس حرف بعدي تلفظ گردد.

مثال:      يک کلمه         دوکلمه               با تنوين

ت:         اَنْتُمْ              وَاِنْ تُبْتُمْ            يَوماً تُرْجَعُونَ  

ث:        مِنْ ثَمَرَةٍ          مِنْ ثَمَرَةٍ              خَيرٌ ثَواباً

ج:          اَنْجَيْنَا          اِنْ جَائَکُم            لِکُلٍّ جَعَلْنا  

د:         عُنْدَهُمْ           مِنْ دارِهِم            قِنوانٌ دانِيَةٌ 

ذ:         اَنْذِرْهُمْ            مِنْ ذُرِّيَّةِ           يَتِيمَاً ذامَقرَبَةٍ 

ز:          اَنْزَلَ             مَنْ زَکيَّها            نَفساً زَکِيَّةً 

س:        اِنْسانٌ            اَنْ سَيَکُونُ           لَيالٍ سَوِيّاً 

ش:        اَنْشَأْنا             مِنْ شَرِّ             غَفُورٌ شَکُورٌ   

ص:      يَنْصُرُکُمْ          اَنْ صَدُّوکُم         رِيحاً صَرصَراً 

ض:       مَنْضُودٍ          مِنْ ضَعفِ           قَوماً ضالِّينَ 

ط:         قِنْطارٍ            مِنْ طِينٍ             صَعِيداً طَيِّباً 

ظ:          اُنْظُرْ            مَنْ ظَلَمَ              ظِلّاً ظَليلاً 

ف:        اَنْفُسَهُمْ          مِنْ فَضلٍ            خالِداً فِيهَا    

 ق:        يَنْقَلِبُ           مِنْ قَبلِ            سَمِيعٌ قَرِيبٌ 

ک:       عَنْکُمْ           مَنْ کانَ               قَولاً کَرِيماً

 

ميم ساکنه با توجه به حرفي که پس از آن قرار گرفته است سه حالت به خود مي گيرد.

1- ادغام

ميم ساکنه فقط در نزد حرف «م» ادغام مي شود.

 ميم ساکنه خوانده نشده وبه جاي آن (م) بعدي مشدد مي شود.

 ميم مشدد بايد با (غنّه) اداء شود(يعني از فضاي بيني وهمراه با کشش صوت) مثال: کَمْ مِنْ _ هُمْ مِنْهَا.

2- اخفاء

ميم ساکنه نزد حرف «ب» اخفاء مي گردد.

اين اخفاء با«غنّه» همراه است (پس همراه مقداري کشش صوت از فضاي بيني).

نحوه اخفاء ميم ساکنه نزد حرف «باء» به اين شکل است: صداي ميم ساکنه را اندکي مي کشيم وسپس باء را تلفظ مي کنيم. بهتر است در هنگام کشش ميم ساکنه، لب ها را مقدار کمي ازهم باز نگهداريم.

بايد توجه کرد که ميم ساکنه حاصله از اقلاب نون ساکنه و تنوين هم نزد «ب» همين حکم را پيدا مي کند واخفاء مي شود.پس اقلاب نون ساکنه واخفاء ميم ساکنه به يک صورت انجام مي شود.

مثال: وَهُمْ بَارِزُونَ _ اَنْتُمْ بِهِ _ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ _ فَمَنْ بَدَّلَهُ ( فَُمَمْ بَدَّلَهُ) _ مِنْ بَعْدِ (مِمْ بَعْدِ).

3- اظهار

ميم ساکنه در نزد بقيه حروف «اظهار» مي شود يعني به صورت طبيعي خود از مخرجش اداء مي گردد. پس نه کشش صدا ونه هيچ تغيير ديگري در ميم ساکنه صورت نمي گيرد.

 

احکام مدّ و قصر

«مدّ» از لحاظ لغوي «افزوني» واز نظر تجويد «امتداد صوت در حروف مدّ بيش از ميزان طبيعي»

«قصر» به معني «کوتاهي» وضد مدّ است. در تجويد «اداء حرف مدّ به اندازه طبيعي».

هرگاه بعد از حروف مدّي (الف مدّي _ واو مدّي _ ياء مدّي) «همزه» يا «سکون» واقع شود حرف مدّ بايد بيش از ميزان طبيعي کشيده شود.پس:   سبب مدّ دوتا است: همزه _ سکون

بايد دانست که «تشديد» هم به خاطر آن که يک حرف ساکن در درون آن نهفته است سبب مدّ محسوب مي شود.

1- اگر حرف مدّ و«همزه» در يک کلمه قرار داشته باشند (مدّ متّصل)، ميزان مدّ بيش از زماني است که همزه در کلمه بعد واقع شود(مدّ مُنفَصِلْ).

مدّ متصل  مي تواند مساوي مدّ منفصل هم کشيده شود.اما ديگر کمتر از منفصل نمي شود.

2- وقتي سبب مدّ سکون «عارض» باشد که به خاطر وقف ايجاد شده است(سکون موقت) کشش مدّ به هرميزان مجاز است(حداکثر 3 برابر مدّ طبيعي) وحتي مي توان مدّ آن رانياورد.

به اين مدّ «مدّعارض» گويند. 

3- وقتي سبب مدّ سکون «لازم» باشد که ثابت وهميشگي است، وياسبب «تشديد» باشد(مدّ لازم)ميزان کشش مدّ به حداکثر خود که سه برابر مدّ طبيعي است، مي رسد وکمتر از آن جايز نيست.

 4- دو حرف(و _ ي) ساکنه ماقبل، مفتوح نيز که قبلاَ در بحث صفت«لين» آنها راشناختيم حرف مدّ محسوب مي شوند ولي سبب مدّشان فقط سکون است. ميزان کشش هم مانند مدّ عارض است.

به اين مدّ «مدّ لين» گويند.بايد دقت کنيک که در موقع کشش مدّلين فتحه ماقبل رابه جاي واو وياء ساکنه، مدّ ندهيم.

 

موارد سکت درقرآن

«سَکْت» به معناي «توقف _ سکوت»

در قرائت عبارتست: قطع صوت در حين قرائت بدون تجديد نفس وسپس ادامه قرائت

موارد سکت در کلام الله مجيد(به روايت حفص از عاصم)

1- عِوَجاً * قَيِّماً  ( کهف/1)       

«عِوَجاً» در وقف وسکت«عِوَجا» خوانده مي شود.

2- مَرْقَدِنا * هذا  (يس/52)        

3- مَن * راقٍ  (قيامه/27)

4- بَل * رانَ  (مطففين/14)  

در غير اين موارد «سکت» درقرائت جايز نيست.

وصلى الله على سيدنا ونبينا محمد وآله وصحبه .

 

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 14
  • بازدید کلی : 600